این نوشتار مبانی نظری و پیشینه تحقیق خودشناسی قابل ویرایش با فرمت ورد doc بصورت جامع و کامل می باشد. در بخش اول (چارچوب) ادبیات نظری خودشناسی تشریح می شود و در بخش دوم پیشینه نظری تحقیق خودشناسی در پژوهش های داخلی و خارجی مورد بررسی قرار می گیرد.
خودشناسی تجربه ای و تاملی با گستره وسیعی از متغیرها به گونه ای مشابه همبسته میباشند. در مواجهه با شرایط دشوار و چالش برانگیز که نیازمند توجه دقیق به خود، در زمان حال است، خودشناسی تجربه ای غلبه دارد. در این گونه وضعیت ها متکی شدن به خودشناسی تاملی میتواند موجب پاسخ دهی عادت گونه که ارتباط اندکی را با واقعیات دارد موجب شود، برعکس، خودشناسی تجربه ای بدون بهره گیری از خودشناسی تاملی به ناکامی در بهره گیری از بینش ها و تجارب گذشته در جهت تحلیل و شناخت شرایط کنونی خواهد انجامید. بدین سبب این دو نوع خودشناسی، ارتباط تنگاتنگ دارند و در هم تنیده هستند. مشاهدات قربانی و واتسون (2006) تمایل این دو وجه خودشناسی را در یک انسجام نشان میدهد.
ازنظر منطقی خود را نمی توان تعریف کرد، به این دلیل که در تعریف خود باید از مشتقات مفهومی آن بهره مند شد که البته این کفایت نمی کند (کلیستروم و کلاین ، 1997؛ به نقل ازطهماسب، قربانی، پورحسین). در کل خود به دو صورت موردبررسی قرارگرفته است، از دیدگاه شناختی کلیستروم خود را بهعنوان بازنمایی ذهنی خویش یا به بیانی دیگر بیانگر شناخت ما نسبت به خود است و از نگاهی دیگر خود را میتوان بهعنوان تمامیت وجودی و گونهای سازمان یابی وسیع، شامل تمام فعالیتهای روانی در قالب واحدی یکپارچه، در نظر گرفت. خودشناسی، یعنی آگاهی نسبت به حالات ظاهری و روانی و توان احساس تمایز، تداوم وپیوستگی ونسبت دادن آنها نسبت به خویشتن هست (پورحسین،1383).