ژرفانمایی یا پرسپکتیو (perspective) در هنرهای گرافیکی، همچون نگارگری، نمایش نسبی یک تصویر به همان شکلی که توسط چشم دریافت میشود، بر روی یک سطح تخت (همچون کاغذ) است.
پرسپکتیو از واژه لاتینی perspectiva گرفته شده است و نخستین بار توسط Boethius به هنگام ترجمه رساله علم نور و بصر ارسطو به کار گرفته شد. در دوره رنسانس پرسپکتیو معنی "دیدن از ورای صفحهای شفاف" را به خود گرفت. دیدن از ورای صفحهای شفاف، تکرار همان مفهوم فضا از ورای یک پنجره رنسانس بود که این بار به صورت علمی و هندسی مطرح میشد، بدین گونه که مدل را در مقابل چهارچوبی که شیشه در آن قرار داشت می نشاندند و سپس با نصب کاغذ نازکی روی شیشه با نقطه چین موضوع را به روی سطح دوبعدی منتقل میکردند. کشف پرسپکتیو با دوران رنسانس مقارن بود؛ با کشف انسان این جهانی و میرا. هنرمند گوتیک در انسان و طبیعت جلال الهی میدید. نگاه رنسانس به آدم نگاه علمی بود. آدم جای اصلی پرده را گرفت و عناصر دیگر را کنار زد. شبیهکشی و چهرهنویسی رونق گرفت. در واقع پرسپکتیو و سه بعدنمایی از دوره جدید بر نقاشی مسلط میشود. در گذشته تنها نقاشی یونانی است که به پرسپکتیو طبیعی نزدیک شده بود. کار هنرمند رنسانسی ابداع مجدد طبیعت و انسان و حتی خدا با تفسیری انسان مدارانه از تمامی جلوهها و نظم طبیعی عالم بود. هنرمند دریافته بود که از طریق پرسپکتیو میتواند عقل جزوی را بر فضا مسلط سازد. به عبارت دیگر از انسان به عنوان وجود اصلی و مرکزی تصویری عظیم ارائه نمود که فضا را باید در ارتباطی که با او دارد سنجید.
هنرمند با بازنمایی دقیق و عینی همه امور، جنبههای گوناگون واقعیت را ثبت کرده و آن را به صورت یک نظم عرضه میدارد، نظمی که از هماهنگی نظام عالم بهره گرفته بود. این نظم نهایتا در نظام تکنیک تعین مییابد؛ نظامی تحت عنوان "پرسپکتیو".
به عقیدهٔ ایتالیاییها رنسانس تولدی دیگر از قدرتهای فکری بشر بود. چند هزار سال تحت عنوان قرون وسطی به هنر بی توجهی شده بود. البته ایتالیاییها نمیخواستند به رومیهای کلاسیک باز گردند و قطعاً فکر روی آوردن به دین جدیدی را هم نداشتند! ایتالیاییها لازم دیدند که از تجارب هنرمندان کلاسیک نیز تا آنجا که مورد احتیاج است استفاده کنند.
بدین سان پرسپکتیو یکی از عوامل اساسی تاریخ هنر شد و معیار اعتراض ناپذیری گشت که هر اثر هنری باید بدان سنجیده شود.
در نقاشی، ماساکیو نقاش جوان و نابغه ایتالیایی مکتب جدیدی به وجود آورد، ولی در ۴۸ سالگی درگذشت و نتوانست به کارش ادامه دهد. تابلوی معروف پدر خداوند، پسر عیسی و روح القدس و سن ژان و سن ماری و دو پیشکار از کارهای مشهور اوست. این تابلو کشف بزرگی را از نقاشی نشان میدهد. زمینهٔ ساختمانی آن بر طبق یک سلسله قواعدی که مجموعاً به نام "پرسپکتیو علمی" نامیده میشود، مجسم شده است. البته قبلاً نیز در این زمینه کارهایی شده بود ولی پرسپکتیو علمی به طور کامل وضعیت اجسام را در فضا مشخص نمود. چون بر پایه اصول ریاضی و اندازهگیری دقیق زوایا و فواصل قرار داشت. دانستن این قوانین برای معماران و طراحان، امری ضروری است. در گذشتههای دور طراحان و نقاشان نیز قوانین پرسپکتیو را به صورت علمی به کار میبستند، اما به طور کلی هنرمندان به صورت حسی عمق اجسام و نحوهٔ قرار گرفتن آنها را در فضا مجسم میسازند. بنابراین ضروری است تا قبل از آن که به درک پرسپکتیو حسی نائل شویم، از این قوانین آگاهی داشته باشیم. به طور کلی دانستن علم پرسپکتیو اولین چیزی است که یک طراح باید بداند؛ زیرا طرح صحیح اغلب اشکال هندسی، بدون اعمال قوانین این علم، در برخی موارد تقریبـاً محال است. این علم، وسیلهای برای داشتن سرعت عمل و کمکی به صحت کار هر گونه طراحی در هنرهای تجسمی است.
پرسپکتیو اختراع شخص واحدی نبود، بلکه مظهر مبین عصر و تجلی وحدت فکر و احساس نوابغ در دورهٔ رنسانس بود.
در میان هنرمندان این دوره به حدی اسامی معروف و مشهور مشاهده میشود که نام بردن از یکایک آنها احتیاج به نگارش کتابی دارد. از آن میان چند نفر از شهرت بیشتری برخوردارند. از جمله جوتو، برونلسکی، مازاچو، لئوناردوداوینچی، میکل آنژ، و رافائل افزون بر اینها، نقاشان دیگری همانند هوبرت ون آیک و یان وین آیک نیز به استفاده از پرسپکتیو در آثار خود پرداختند و با دیگر نقاشان رنسانس آغازین همسو و همداستان شدند.
پرسپکتیو علمی است بر اساس قوانین و اصول هندسی که به وسیلهٔ آن دوری و نزدیکی اجسام را نشان میدهند. با رعایت این اصول در طراحی میتوانیم تناسب واقعی اجسام در فواصل مختلف را به نحوی نشان دهیم که با تناسبات اصلی آنها مشابهت داشته باشند.
در واقع برای نشان دادن فضای سه بعدی روی صفحهٔ دوبعدی معمولاً پرسپکتیو و قوانین آن را به کار میبرند. این قوانین با استفاده از خطای دید به دست آمده و عمق کاذب و بعد مجازی ایجاد شده میتواند تصویری از فضای سه بعدی را بدهد. میتوان گفت پرسپکتیو نگاهی است که معمولاً از جهان بیرون یعنی عالم محسوسات مادی آغاز میشود و سپس به دروننگری راه میبرد.
پرسپکتیوها بسته به کاربردشان انواع مختلفی دارند. به طور کلی میتوان پرسپکتیوها را به دو دستهٔ علمی و ترسیمی تقسیم کرد:
در پرسپکتیو ترسیمی (ریشهٔ لغوی پرسپکتیو "به وضوح دیدن" است) اشیا در صفحهای مسطح چنان که دیده میشوند ترسیم میگردند و نه چنان که واقعا" هستند که مانند حاصل کار دوربین عکاسی میباشد، در واقع یک نظام هندسی است که اندازهها و فواصل اشیاء و اجسام با مقایسه و چگونگی قرار گرفتن آنها در جلو و عقب یکدیگر به دست میآیند.
اندازه، موضع، تقارب متوازی، سایه روشن و بافت از ویژگیهای این پرسپکتیوها هستند. این نوع پرسپکتیو بنا بر موقعیت ناظر، اندازه و فاصلهٔ او تا موضوع، انواع مختلفی پیدا میکند که همه بر این پایه استوار هستند که تمام نقاط موازی هم به نقطهای که روی خط دید قرار میگیرد، میرسند. شـیء جلو، بزرگ تــر و شـیء عقب کوچــک تر اسـت، نقـاط گریز و ناظـر در محــل خاصــی قرار میگیرند که به پرسپکتیو معنی و مفهوم میدهند. از روی پرسپکتیو میتوان محل ناظر را تعیین کرد. القای فضا از طریق پرسپکتیو واقعی که بر اساس خطای دید ایجاد میشود، محدود به همان زاویهای است که فضا دیده میشود. در حالی که چشم ما در حرکت مداوم است و با تغییر مکان، بخشهای زیادی از یک فضا را به طور پیوسته ادراک میکند.[۲]
آنهایی هستند که با استفاده از سه محور کــه در بیرون صفحـه عمود برهم هستند نشــان داده میشوند و زوایای α , β , γ در صفحهٔ تصویر هر اندازهای باشند بنا بر قرار داد فرض بر این است که در عالم واقع با هم برابر و ۹۰ درجه هستند لذاo یک کنج قائم فرض میشود. کاربرد این پرسپکتیو بیشتر برای تهیهٔ نقشههای فنی و مقاطع دقیق است. از جمله در معماری و طراحی صنعتی. همچنین میتوان گفت نسبت اندازهها تغییر نمیکند و ناظر همه جا حضور دارد.[۳]
مقامی:
بدین صورت که هنرمند با توجه به شخصیت سوژه و یا اهمیت موضوع فضای بیشتری برای آن در نظر گرفته است و ترکیب مورد نظر را بر اساس آن شکل داده، که ساده ترین نوع ژرف نمایی است در نقاشیهای قهوه خانهای ایران در شمایل مذهبی همواره پیکره امامان معصوم بزرگتر و تنومند تر از سایر افراد ترسیم شده است.
پرسپکتیو با شدت بخشی به کنتراست:
بسیاری ار هنرمندان با ایجاد اختلاف در میزان شدت تاریکی یا نور در سطح دو بعدی عمق و فضا ایجاد کردهاند، تراکم تاریکی در پلان اول موجب میشود که شبکیه چشم دریافت بیشتری از جسم، به نسبت دیگر اجزا کند و بدین ترتیب عمقی کاذب در سطح القا گردد.
شدت بخشی به کنتراست
اختلاف رنگ:
دید انسان نسبت به طیفهای رنگی خالص و شفاف حساسیت بیشتری نشان میدهد و این دسته از رنگها تاثیر بلاواسطهای روی شبکیه چشم دارند، بر عکس به هر میزان از خلوص رنگ کاسته شود و یا مثلا با سفید و یا لایههای خاکستری ممزوج گردد، روی شبکیه چشم کمتر تاثیر میگذارند.