مقایسه سلامت روانی دانشجویان دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی با دانشجویان دانشکده علوم پایه
تعداد صفحات : 89
هزاره سوم میلادی در شرایطی آغاز میگردد که جهان کماکان درگیر مشکلات عدیدهای چون تغییرات اجتماعی و پیامدهای آن در ابعاد روانی ـ اجتماعی انسان است. پیشرفت و توسعه علی رغم آنکه تسهیلات فراوانی به همراه داشته است اما در برگیرنده مشکلات اساسی نیز هست. بدین ترتیب موضوع تغییرات اجتماعی و پیامدهای آن د رتعلیم و تربیت و سلامت روانی یا بیماریهای مرتبط با ان ،افزایش رضایتمندی از زندگی یا کاهش آن و هزاران موضوع دیگر ازاین دست پیش روی محققان است.
از آنجا که بهداشت روانی پدیدهای روانی ـ اجتماعی، نیازمند درک و تفسیر درست از مسائل مرتبط است و باید آن را در چهارچوب عوامل اساسی زمینه ساز و یا در ارتباط مستقیم با عوامل زیانبخش برای سلامتی مورد توجه استاین موضوع از آن جهت مهم است که فراتر از متغیرهای مستقل و جداگانهای که به طور طبیعی نقش اساسی خود را در سلامت روانی و یا بیماریایفا میکنند. عوامل مشترک را نیز را که درایجاد یا تسهیل اختلافات روانی برعهده دارد مورد توجه قرار داده است و با رویکردی کل نگر به تنظیم چهارچوب موثر میپردازیم.
تغییرات شرایط اجتماعی،طی دو دهه گذشته،موجب تغییرات بنیادین در سطح خانواده و دوستان از یک سو و نیز موجب تغییرات وسیعی در تعلیم و تربیت و شیوه های آن و نیز سبک های زندگی از سوی دیگر گردیده است صرف نظر از مشکلات جاری که میتواند ما حصل شرایط بد اقتصادی و توسعه نیافتگی باشد دگرگونی های پی در پی در الگوهای زندگی تغییر درمطالبات اجتماع از فرد، تغییر در ارزش ها، باورها و فرهنگ به گونهای است که که می تواند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم توانایی های سازشی فرد را تحت تاثیر قرار دهد.
بدین ترتیب سطوح مختلف اجتماعی به ویژه کودکان و جوانان در مواجه با تغییرات پی در پی پیرامونی مشکلات متنوع را تجربه میکنند و با مسائلی درگیر میشوند که ابعاد آن برای بسیاری از خانواده ها و مسئولان امرناشناخته است.
توانایی انسان در بهم ارتباط دادن حوادث محیطی و نشان دادن واکنش منطقی به رشد روانشناسی کمک فراوان کرده است از همه جالب تراینکه توانایی ماست که با اشخاص مختلفایجاد رابطه میکنیم و در صورت ناامیدی از آنها فاصله میگیریم توانایی انسان در استفاده از خلاق از قوه تصور و فکر خود و برخورد واقع بینانه که با امور یکی دیگر از نشانه های بلوغ و رشد فکری ماست.
ناراحتی های روانی لزوماً حاصل نیروهای اسرار آمیز و نفوذ ناپذیر نیستند بلکه اغلب در فرایندهای معمولی مانند اشتباه در یادگیری، استنباطهای اشتباه براساس اطلاعات نادرست یا ناکافی و تمیز ندادن تصور از واقعیت بوجود میآیند از آن گذشته اندیشه ا گر حاصل فرضهای اشتباه باشد میتواندغیر واقع بینانه گردد و رفتار اگر مبتنی بر طرز تلقی های غیر منطقی باشد غیر عقلانی نظر بهاینکه خویشتن نگری،فراست - آزمون واقعیت ها و یادگیری اصولاً فرایندهای شناختی هستنداین طرز برخورد با بیماریهای روانی را شناخت درمانی نامیده است